اطلاعیه
بسته ویژه راهیان نور
کیف ویژه راهیان نور ( طرح لباس خاکی)

جديدترين محصولات
منو اصلي
خبرنامه
جهت عضويت درسيستم اطلاع رساني سايت ايميل خود را وارد كنيد.
پس از ارسال، ایمیلی براي شما فرستاده می شود ، که شما باید روی لینکی که در ایمیل هست کلیک کنید تا عضویت شما تایید گردد .
خاكريز

رفته بودیم جنازه شهدا را بکشیم عقب. از موانع که گذشتیم رسیدیم به اولین شهید.

حاج مهدی گفت : «این رو ول کنید، بریم جلوتر.»

 چند تا از شهدا را برگرداندیم عقب که دشمن متوجه شد و شروع کرد به تیراندازی.

 مجبور شدیم برگردیم عقب.

 بعدا فهمیدیم آن جنازه اول برادر حاج مهدی بوده.

توصيه مي شود ...

چزابه چزابه


۱ جلد كتاب
۳۱,۰۰۰ ريال
پديد آورنده : فتح الله جعفري
انتشارات : سوره مهر
[ بازديد : ۶۸۲۷ بار ]

کتاب چزابه  مجموعه خاطرات سردار فتح الله جعفری است،"فتح الله جعفری اهل اصفهان است، که آن روزها این جوان خوش لهجه اصفهانی در کردستان پر آشوب بود که عراق تانک ها توپ هایش را از خطوط مرزی عبور داد و خاک ما را اشغال کرد. او به همراه چند نفر از همشهری هایش خود را به جنوب رساند تا آن ضرب شستی که به جیره بگیرهای داخلی نشان داده بود، به عراقی ها هم نشان دهد. پایگاه گلف که روزی نه چندان دور محل گلف بازی و تفریح انگلیسی ها و آمریکایی ها بود، حالا آغوش خود را به روی متفکران جوان نظامی باز کرده بود. فتح الله جعفری به باشگاه گلف آمد و نقشه جنوب مثل سفره ای پیش رویش باز شد. آنچه می دید هاشورهای قرمزی بود که از خطوط مرزی به داخل خاک ایران کشیده شده بود. این هاشورها نشان می داد که رد پوتین های تجاوز تا کجا خاک ما را آلوده کرده است. فتح الله به جنگ جنوب گره خورده بود... او قول داده است هر عملیاتی که در آن شرکت داشته را در کتاب مستقلی بگوید. کتاب چزابه نخستین قدم است..."

بخشي از متن كتاب :

"در تنگه چزابه ، پشت خط سوم ، تپه رملي وجود دارد . ما اسمش را تپه شهيد نقيان گذاشته بوديم كه در ديد مستقيم دشمن نبود . رمل همه جا را پوشانده بود كه با حركت آرام باد،رمل ها حركت مي كردند . آنها پشت تپه مستقر شدند.

حسن باقري فركانس بيسيم را به فرمانده گردان ها داد ، و روي بيسيم خودش را هم من بستم . رمز خودش را 44 گذاشت . به نشانه 44 كشوري كه در جنگ به دشمن كمك مي كردند و عليه ما مي جنگيدند ولي ما در بيسيم صدا مي زديم حسن . نام حسن براي خوديها اطمينان و براي دشمن تزلزل و وحشت ايجاد مي كرد . پس از اينكه فركانس را تنظيم كردم ، آنتن ميله اي روي بيسيم را باز كردم و آنتن شلاقي را روي آن بستم و كنترل كردم و از سالم بودن آن مطمئن شدم. گوشي بيسيم را از زير دستش رد كردم و او با فشار شستي متوجه صداي خشي در آن شد كه نشانه روشن بودن و آماده ارسال و دريافت پيام بود .

برادر حسن ، در هدايت عمليات چزابه خود مسئوليت يك گردان را برعهده گرفت و حتي اجازه حمل بيسيم آن را به كسي نداد ."

امتياز :